Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-05@13:34:16 GMT

از نظر اسلام، اخلاق با سیاست چه نسبتی دارد؟

تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۱۸۲۳۲

از نظر اسلام، اخلاق با سیاست چه نسبتی دارد؟

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: موضوع رابطه بین اخلاق و سیاست از مباحث بسیار با اهمیت در اندیشه سیاسی و دینی است. علت انتخاب این موضوع نیز جهات ابهامی است که درباره این مسئله در بسیاری از گفت‌وگوها، بحث‌ها و نوشته‌ها وجود دارد و نه تنها در بین صاحب‌نظران غربی حتی در بین متفکران داخلی نیز نوع این ارتباط به درستی روشن نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گاهی در گفت‌وگوها از ضرورت کاری صحبت می‌شود، اما کسانی می‌گویند این یک موضوع اخلاقی است و ربطی به سیاست ندارد؛ بنابراین وظیفه‌ای برای حاکمان و دست‌اندرکاران مدیریت کشور ایجاب نمی‌کند. گاهی رفتارهایی انجام می‌گیرد که وقتی انسان با ذوق اسلامی -دینی به آن‌ها نگاه می‌کند، آن‌ها را نمی‌پسندد، اما اگر اعتراض بشود، چنین پاسخ می‌دهند که مصالح سیاسی اقتضای این رفتار را داشته است.

اگر این موضوع را پی‌گیری کنیم می‌بینیم این مسئله تازه‌ای نیست و در محافل علمی و آکادمیک دنیا مباحث بسیار جدی دراین‌باره مطرح است و از دورانی که اندیشه‌ورزی بشر شکل منظمی پیدا کرده و مکاتبی پدید آمده است، کمابیش این مسائل مطرح بوده است. آن چه پیش‌رو دارید بخش نخست سخنان آیت‌الله مصباح‌یزدی در دفتر مقام معظم رهبری در این خصوص است:

تعریف اخلاق، سیاست و اسلام

این موضوع از جهت تقسیمات علمی و مباحث معرفتی آهنگی فلسفی دارد و هم از جهت دینی این پرسش را برای ما مطرح می‌سازد که آیا اگر مسئولیتی سیاسی به عهده کسی آمد، می‌تواند مسائل اخلاقی را نادیده بگیرد و فقط به مصالح سیاسی در قالب‌های خاص بیاندیشد و برای آن‌ها طراحی و برنامه‌ریزی کند یا در برنامه‌ریزی‌ها و رفتارها باید جهات اخلاقی را هم رعایت کرد و این مسائل تنها یک فضیلت نیست؟ هم‌چنین از لحاظ اجرایی این پرسش مطرح می‌شود که در جامعه ما که نظام آن جمهوری اسلامی نام گرفته است و در قانون اساسی آن آمده است که فعالیت‌ها می‌بایست براساس ارزش‌های اسلامی انجام بگیرد، آیا می‌شود مسائل اخلاقی را نادیده گرفت و چه اندازه لازم است به آن‌ها توجه کرد؟ بنابراین هم از لحاظ فلسفی، هم از لحاظ مذهبی و هم از لحاظ اجرایی این بحث اهمیت دارد و اگر بخواهیم پاسخ روشن و رفتار صحیح و پسندیده‌ای داشته باشیم، باید این سه مرحله را بگذرانیم. این است که ابتدا بحثی مقدماتی در این زمینه مطرح می‌کنیم تا ارتباط این مسائل و هم‌چنین انواع ارتباط‌هایی را که می‌توان برای آن‌ها تصور کرد، در نظر بگیریم و سپس بحث را به طرف بحث‌های دینی و اسلامی سوق می‌دهیم.

فلسفه بحث

هر رشته از علوم، سلسله کلیاتی به عنوان اصول موضوعه دارد که خارج از حوزه آن علم باید حل و پذیرفته بشود. به این مسائل «مبادی» و «مسائل فلسفی» نیز می‌گویند. بحث‌های امروز چنین موقعیتی نسبت به بحث دارد.

مفاهیم و روابط بین آن‌ها

وقتی دو مفهوم را باهم می‌سنجیم، هم‌چنین وقتی دو لفظ را به لحاظ معنایشان با هم مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که یکی از حالات زیر را با هم دارند. یا دو مفهوم متباین هستند؛ یعنی با هم از لحاظ مفهوم هیچ ربطی ندارند. گاهی آن دو مفهوم متداخل هستند؛ یعنی یکی جزئی از مفهوم دیگر را تشکیل می‌دهد؛ مثلاً بدن انسان با خود انسان، یا سر انسان نسبت به کل انسان. در این مفاهیم برای تصور مفهوم کل باید جز آن را نیز تصور کرد و مفهوم جز در مفهوم کل نهفته است. هم‌چنین گاهی رابطه جزئی و کلی است؛ مثل رابطه انسان و حیوان بنابراین که مفهوم حیوان را جنس انسان بدانیم. این دو مفهوم عام و خاص‌اند؛ هر انسانی حیوان هم هست، اما هر حیوانی انسان نیست. البته رابطه‌شان رابطه عام و خاص مطلق است. گاهی نیز دو مفهوم عین هم هستند و ابتدا انسان خیال می‌کند دو تا مفهوم‌اند، ولی در اصل یک مفهوم هستند؛ مثل انسان و بشر که دو لفظ هستند که یک معنا را بیان می‌کند.

این روابط فقط بین مفاهیم است، اما گاهی رابطه بین مصادیق در نظر گرفته می‌شود و اگرچه مفاهیم، مفاهیم متباینی هستند، اما از نظر مصداق می‌توانند با هم توافق داشته باشند. رابطه بین مصادیق نیز یا یک رابطه کلی است که هر مصداقی برای این مفهوم فرض کنیم، مصداق آن مفهوم نیز هست، یا برعکس، هر مصداقی از مفهوم دیگر مصداقی از این مفهوم هم هست. در این صورت، رابطه عام و خاص مطلق است، اما گاهی عام و خاص من وجه است؛ یعنی چیزهایی داریم که مصداق هر دو مفهوم هستند، بعضی چیزها را هم داریم که مصداق مفهوم اول است و مصداق دیگری نیست کما این‌که بعضی چیزها داریم که مصداق مفهوم دوم است و مصداق اولی نیست.

اخلاق و سیاست؛ مفاهیمی انتزاعی

وقتی می‌خواهیم مفهوم اخلاق را با مفهوم سیاست بسنجیم می‌بینیم در آن اختلاف است. زیرا اخلاق و سیاست از مفاهیمی نیست که برای امور عینی وضع شده باشد. این مفاهیم انتزاعی است و عقل مفهوم آن‌ها را می‌سازد. عقل جهاتی را ملاحظه می‌کند و مفهومی را می‌سازد. اما گاهی در این‌که چه نکته‌های دقیقی را رعایت کرده و آن مفهوم را ساخته است، اختلاف می‌شود. کسی می‌گوید معنایش این است، اما دیگری می‌گوید نه! یک قید دیگری هم دارد. گاهی در همین قید هم اختلاف می‌شود که قید توضیحی است یا نیست.

معنای عرفی اخلاق

درباره چیستی مفهوم اخلاق و مفهوم سیاست نیز بین مردم، اهل محاوره و هم‌چنین اهل زبان‌های مختلف، اختلاف است. وقتی ما در زبان فارسی از اخلاق صحبت می‌کنیم به ذهن‌مان می‌آید که اخلاق رابطه بین دو انسان است. این رابطه گاهی به همراه تندی و خشونت است و گاهی به همراه نرمی و مهربانی. در این صورت وقتی می‌گوئیم اخلاق فلانی خوب است منظورمان این است که در مقام معاشرت با انسان‌های دیگر رفتارهایی می‌کند که آن طرف می‌پسندد و از آن خوشش می‌آید، اما اگر انسان با دیگری رفتار تند و خشونت‌آمیزی داشته باشد و کاری می‌کند که به ضرر او تمام می‌شود، می‌گوئیم انسان بداخلاقی است. اما هنگامی‌که با این مفهوم در زبان عربی و اصطلاحات قرآنی روبه‌رو می‌شویم، می‌فهمیم مفهوم اخلاق و خلق بیش از این است. انک لعلی خلق عظیم با این معنا می‌سازد، اما وقتی درباره اخلاق فاضله، اخلاق رذیله و دایره اخلاق بحث می‌کنیم، می‌بینیم که با این اصطلاح عرفی تفاوت می‌کند و دایره‌اش وسیع‌تر می‌شود.

اخلاق به معنای ملکه و عادت ثابت

اصطلاح دیگر، اصطلاحی است که در علم اخلاق به کار می‌برند. در این علم می‌گویند علم اخلاق از ملکات نفسانی سخن می‌گوید. ملکات نفسانی عادت‌های رفتاری است؛ یعنی چیزی نیست که انسان یک بار آن را انجام بدهد. رفتاری است که انسان سال‌ها داشته و به آن عادت کرده است به صورتی‌که انسان به طور طبیعی در زمان خودش همان کار را انجام می‌دهد. برای مثال به کسی که یک بار پولی را به کسی بدهد باسخاوت نمی‌گوییم. سخاوت ملکه و عادت ثابت برای بخشش است. هم‌چنین به کسی‌که یک‌بار از بخشش خودداری کرده است، بخیل نمی‌گوییم. بخیل صفت ثابتی است و درباره کسی به کار می‌رود که در همه جاهایی که باید پول خرج کنند، امساک می‌کند. این‌که می‌گویند علم اخلاق از ملکات بحث می‌کند به این معناست که کار به رفتارهای فوری و آنی ندارد.

اخلاق و حکمت عملی

در اصطلاح عام‌تری اخلاق را با مفاهیم ارزشی مساوی می‌کنند. در این اصطلاح مفاهیم اخلاقی مفاهیمی هستند که از بایدها و نبایدها سخن می‌گویند. ریشه این مسئله به تقسیمی برمی‌گردد که درباره معرفت‌ها و علم‌ها از قدیم‌ترین ایام فلسفه مطرح بوده است. آن‌ها حکمت را مجموعه علوم حقیقی می‌دانستند و آن را به دو بخش نظری و عملی تقسیم می‌کردند. حکمت نظری مسائلی است که از واقعیات موجود سخن می‌گوید و گزاره‌ای که از این مفاهیم حکایت می‌کند معمولاً با «است» تمام می‌شود. ولی برخی از مسائل از این قبیل نیست. می‌گوئیم باید عدالت داشت، نباید ظلم کرد. این گزاره‌ها با «است» بیان نمی‌شود و باید و نباید در آن‌هاست. گزاره‌های نظری در ارتباط با فکر بود؛ این‌که من چگونه واقعیت را درک می‌کنم، اما این گزاره‌ها مربوط به رفتار است. حکمت نظری به سه بخش الهیات، طبیعیات و ریاضیات تقسیم می‌شود؛ همان‌طور که حکمت عملی سه بخش دارد. یک بخش در ارتباط با خود انسان است حتی اگر هیچکس دیگر را در نظر نگیریم. برای مثال می‌گوئیم انسان نباید پرخوری کند. بخش دیگر درباره ارتباط انسان با خانواده‌اش و نزدیکانش است. برای مثال می‌گوئیم پدر باید نسبت به فرزندان چنین کند یا فرزند باید نسبت به پدر احترام بگذارد. هم‌چنین این رابطه وسیع‌تر می‌شود و نسبت به همه افراد جامعه مطرح می‌شود. مثلاً می‌گوئیم: به هیچکس نباید دروغ گفت. به هیچکس نباید ظلم کرد. بخش دیگر رابطه بین مدیران جامعه با افراد جامعه است؛ این‌که مدیر جامعه باید نسبت به مردم چه کار کند و مردم نسبت به مدیر جامعه چگونه باید رفتار بکنند؟

در این اصطلاح به گزاره‌هایی که در ارتباط با خود فرد است، علم اخلاق می‌گویند. هم‌چنین به بخش دوم که درباره رابطه انسان با خانواده، همسایه‌ها و بالاخره همه مردم بود تدبیر منزل یا تدبیر مدینه، و آن که به کل جامعه مربوط می‌شود تدبیر امت، تدبیر کشور یا سیاست می‌گویند. در این اصطلاح سیاست یعنی باید و نبایدهای مربوط به کل جامعه. بنابراین سیاست بخشی از حکمت عملی می‌شود که موضوع آن روابط کل جامعه با حاکمان است. بنابراین ما یک اخلاق فردی داریم، یک اخلاق اجتماعی و یک اخلاق عمومی که به آن اخلاق امت یا سیاست نیز می‌گویند.

برای اساس این تعریف مفهوم اخلاق و مفهوم سیاست، دو مفهوم متباین هستند که یک جنس کلی دارند. مثل انسان و شتر که هر دو حیوان هستند، اما انسان یک ماهیت و شتر ماهیتی دیگر است. اخلاق و سیاست نیز هر دو رفتار عملی هستند، اما اخلاق ناظر به رفتار علمی افراد نسبت به همدیگر است و سیاست ناظر به رفتار مدیر جامعه نسبت به جامعه و بالعکس. بنابراین این دو، دو مفهوم متباین‌اند ولی چون وجه عامی دارند، می‌توان هر دو را دو «نوع» از یک جنس نامید.

نتیجه این‌که اگر بخواهیم بحث معقول و مفیدی در این زمینه داشته باشیم باید تعریف خود از اخلاق را مشخص کنیم. این تعریف هم از آسمان نازل نمی‌شود و باید نسبت به منظور خودمان از این مفهوم توافق کنیم. بله اگر خواستیم این موضوع را از دیدگاه قرآن یا روایات بحث کنیم باید بگوییم که در این منابع اخلاق به چه معناست.

تعریف سیاست

درباره سیاست نیز همین مسئله مطرح است. سیاست مفهومی عرفی دارد که تقریباً با نوعی شیطنت آمیخته است. طبق این معنا سیاست‌مداران کسانی هستند که برای رسیدن به هدف خود فریب‌کاری می‌کنند و به کارهای مخفیانه می‌پردازند، اما اصطلاحاً سیاست کلمه‌ای عربی به معنای تدبیر امور است و مفهوم آن به مدیریت بسیار نزدیک است. بر اساس این معنا سیاست نیز به سیاست خوب و بد تقسیم می‌شود. اگر سیاست صحیح و برای رسیدن به هدف مورد نظر مفید بود، سیاستی مطلوب می‌شود، اما اگر با اهداف مورد نظر نمی‌خواند، سیاست بدی است. همان‌طور که گفتیم سیاست در اصل به معنای مدیریت یک گروه، جامعه، شهر یا کشور است. این معنا در تعبیرات دینی نیز وجود دارد. برای مثال ما در زیارت جامعه ائمه اطهار را «ساسة العباد» می‌خوانیم. «ساسة» جمع «سائس» از ماده «سیس» به‌معنای مدیران جامعه است. ساسة العباد یعنی سیاست‌مداران، سیاست‌گران یا سیاست‌ورزان جامعه. همان‌طور که می‌بینید سیاست نیز مفهومی انتزاعی است و ذهن انسان آن را می‌سازد. سیاست مفهومی عینی نیست که انسان بتواند آن را نشان بدهد و بگوید رنگ، شکل یا وزنش چگونه است. باید بگوییم سیاست هنگامی است که کسی بر مسندی می‌نشیند و دستوری می‌دهد و دیگری عمل می‌کند یا هنگامی است که کسی تدبیری می‌کند، نقشه‌ای می‌کشد و طرحی می‌دهد و دیگران عمل می‌کنند. این نکته‌ها را باید در نظر بگیریم تا این مفهوم انتزاع شود. به هر حال این مفاهیم به تعریف نیاز دارد و تعریف آن‌ها هم با لغت به دست نمی‌آید. باید آن مجموعه‌ای که در این باره با هم صحبت می‌کنند، نسبت به معنای مورد نظر خود با هم توافق کنند.

اخلاق به معنای رفتارهای ارزشی

اکنون این سوال را مطرح کنیم که از نظر اسلام، اخلاق با سیاست چه نسبتی دارد؟ از نظر اسلام آیا سیاست خوب است یا بد؟ نسبت به آن چه باید کرد و چه نباید کرد؟ روشن است که پاسخ به این سوالات تنها با تمرکز در مفهوم حاصل نمی‌شود. سیاست یعنی تدبیر کردن، اما این‌که آیا ورود در آن جایز است یا نیست، و آیا هرگونه تدبیری خوب است یا تدبیر بد نیز وجود دارد، از معنای سیاست حاصل نمی‌شود. خوب و بد در این‌جا همان خوب و بد اخلاقی است. در اخلاقیات خوب و بد کارها به این معناست که این کار را باید انجام داد یا نباید انجام داد. حال این سوال مطرح می‌شود که وقتی می‌گوئیم یک سیاست‌مدار باید چنین کند، این همان باید اخلاقی است یا باید دیگری است؟ ملاحظه می‌فرمایید که این بحث‌ها بسیار ریشه‌دار می‌شود و شعبه‌های مختلف پیدا می‌کند که حل همه آن‌ها نیازمند آن است که انسان مدت‌ها فکرش را مشغول کند، اطرافش را بسنجد، مسائلش را به ترتیب منطقی حل کند تا بتواند بحثی منطقی و سنجیده ارائه بدهد. از آن‌جا که ما چنین فرصتی نداریم ناچاریم به اصول موضوعه‌ای اکتفا کنیم؛ یعنی با هم قرارداد می‌کنیم که منظور ما از اخلاق و سیاست در بیان ارتباط آن‌ها چه چیزی است. اجمالا بهتر است که ما در بحث‌مان اخلاق را به آن معنای ارسطویی که همان ملکات بود، منحصر نکنیم. زیرا در این‌جا صحبت از ملکات نیست، بحث درباره این است که یک سیاست‌مدار چگونه باید رفتار کند. این است که در این‌جا اخلاق را به معنای رفتارهای ارزشی می‌گیریم. بر اساس این تعریف درباره کارهایی که خوب است می‌گوئیم رفتار اخلاقی است و درباره کارهایی که خوب نیست می‌گوئیم غیر اخلاقی است. اگرچه بر اساس یک معنا خود اخلاق به خوب و بد تقسیم می‌شد، اما طبق این اصطلاح می‌گوئیم رفتار یا اخلاقی و یا غیر اخلاقی است؛ البته منظور ملکات نیست. منظور رفتارهایی است که متصف به حسن و قبح می‌شود. به عبارت دیگر ارزشی است و جای این دارد که کسی آن را ستایش یا نکوهش کند. منظور ما از اخلاق آن چیزهایی هست که در این حوزه قرار می‌گیرد.

رابطه اخلاق و سیاست از دیدگاه اسلام

اکنون هنگام پاسخ‌گویی به سؤالی است که درباره رابطه اخلاق با سیاست از نظر اسلام مطرح کردیم. حال که اخلاق و سیاست را با هم سنجیدیم و گفتیم چه رابطه‌ای دارند، می‌پرسیم اسلام چه رابطه‌ای با این دو دارد؟ آیا ارتباط اسلام با سیاست به معنای ارتباط اخلاق با سیاست است یا مسئله به گونه دیگری است؟ همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید مفهوم اسلام، مفهوم اخلاق و مفهوم سیاست، چند مفهوم متباین هستند اما از نظر مصادیق می‌توانند بر هم منطبق بشوند. اجمالا اسلام مجموعه‌ای از عقاید و رفتارهاست که بخشی آن‌ها مسائل نظری و اعتقادی است؛ این‌که خدا هست یا نیست، پیغمبر هست یا نیست از مسائل نظری است. اما به دنبال این مسائل نظری مسائل، عملی نیز مطرح می‌شود. می‌گوئیم حال که خدا هست پس باید خدا را عبادت کرد، باید به سخنان او گوش کرد، باید احکامش را عمل کرد. معمولاً دین را دارای سه بخش عقاید، اخلاق و احکام می‌دانند، ولی از آن‌جا که ما اخلاق را به معنای عام‌تری گرفتیم که شامل احکام نیز می‌شود، دین به دو بخش نظری و عملی تقسیم می‌شود. اعتقادات همان بخش نظری است و رفتارهای ارزشی بخش عملی دین است. حال بر اساس این تعریف از اسلام، رابطه اسلام با اخلاق و سیاست چه می‌شود؟ ما معتقدیم که رفتارهایی که اسلام توصیه می‌کند، هر سه بخش اخلاق، یعنی اخلاق فردی، خانوادگی و اجتماعی، و سیاست را دربر می‌گیرد. انسان صبح که بلند شود باید نماز بخواند ولو هیچ انسان دیگری روی زمین نباشد. بعد باید به پدر و مادرش احترام بگذارد، بچه‌ها را نوازش کند، این رفتاری است که با دیگران دارد، این رفتار ارزشی است اما در یک محیط محدود. تا می‌رسد به رفتارهایی که انسان باید با امام یا پیغمبری که حاکم بر جامعه هستند داشته باشد یا رفتاری که آن‌ها متقابلاً باید داشته باشند. بنابراین رابطه اسلام با هر یک از اخلاق و سیاست، رابطه عام و خاص موردی است؛ از لحاظ مفهوم متباین هستند ولی از لحاظ مصداق، دین هم شامل مسائل نظری و اعتقادی می‌شود، هم شامل مسائل عملی، هم مسائل فردی، هم خانوادگی و اجتماعی، و هم سیاسی. بنابراین جا دارد که اخلاق و سیاست را از نظر اسلام تعریف کنیم و درباره رابطه این دو با هم از دیدگاه اسلام بحث کنیم. آیا این رابطه همان رابطه‌ای است که دیگران می‌گویند و یا اسلام رابطه خاصی را تعریف می‌کند؟

کد خبر 5620801

منبع: مهر

کلیدواژه: مقام معظم رهبری آیت الله مصباح یزدی قانون اساسی جمهوری اسلامی قرآن مدینه اندیشه سیاسی مفهوم قدرت اخلاق فلسفه اخلاق اخلاق سیاسی قرآن قرآن کریم ایران فعالیت های قرآنی شیراز انقلاب اسلامی ایران پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی شاهچراغ ع کربلا سازمان اوقاف و امور خیریه کتاب تهران انقلاب آیت الله خامنه ای اخلاق با سیاست اخلاق و سیاست مفهوم اخلاق نظر اسلام باید نسبت مفهوم سیاست مطرح می شود مسائل نظری هم از لحاظ سیاست نیز رابطه بین برای مثال علم اخلاق عام و خاص دو مفهوم رابطه ای گزاره ها خوب و بد هم چنین بر اساس سه بخش بحث ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۱۸۲۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امام صادق(ع) در مناظرات آموزگار اخلاق و ادب بودند

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه- عصمت علی آبادی: امروز ۲۵ شوال سالروز شهادت صادق آل محمد (ص) رئیس مذهب شیعه جعفری است. امام جعفر صادق علیه‌السلام در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق (ع) همزمان با سال‌های پایانی حکومت امویان و سال‌های آغازین حکومت عباسیان بود. از آنجا که حکومت بنی امیه در این سال‌ها رو به ضعف و سقوط می‌رفت و بنی عباس نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیه‌السلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کند.

حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه و دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: در اصول و تعالیم دینی ما نقش رهبر، امام و مقتدا به عنوان نقش تأثیرگذار و تعیین کننده می‌تواند در فرایند سعادت انسان‌ها تأثیر بسزایی داشته باشد. وجود مقدس امام صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب شیعه در حقیقت چهره و شخصیتی است که در ابعاد مختلف علمی و رشته‌های گوناگون دانش به خصوص در فقه، اصول و کلام سرآمد همه دانشمندان و فقهای زمان خود و همیشه تاریخ بوده است، امام صادق (ع) با منظومه فکری که در بین امت اسلام ایجاد کردند در حقیقت روش فهم آیات قرآن و دریافت حقیقت سخنان پیامبر (ص) و همچنین روش اجتهاد و شیوه استنباط در احکام دین را به تاریخ امت اسلام معرفی کردند و آموزش دادند. وجود مقدس امام صادق (ع) در مدیریت جامعه همواره به مقامات و مناصبی توجه داشتند که در ایجاد آرامش و امنیت فکری در جامعه نقش بسیار تأثیرگذاری داشته است. به عنوان مثال جایگاه معلمی از نظر امام صادق (ع) بسیار ویژه است. وقتی که امام صادق (ع) یکی از فرزندان خود را به دست معلم و آموزگاری سپردند که در خصوص مسائل دینی تعلیم داشته باشد، یکی از اساتید نزد امام صادق (ع) آمدند و فرمودند که فرزند شما توانسته است سوره توحید را از حفظ بخواند، امام صادق (ع) فرمودند اگر دهان این معلم را پر از طلا و جواهر کنیم کم است؛ زیرا توانسته است در رشد و تربیت یک انسان تأثیر بسزایی داشته باشد.

وی در خصوص نقش حاکم و قاضی اظهار داشت: امام صادق (ع) برای جامعه اسلامی با برنامه‌ریزی و برای آینده سلامت فکری و روحی مردم حکام خاصی را تعیین می‌کردند، تعیین قاضی و حاکم از جانب حضرت با وجود اینکه حضرت در شرایط تقیه و در محاصره مأموران بنی‌عباس بودند این کار عبث و بیهوده‌ای نبوده است اگرچه شاید آن قاضی به خاطر مأموران بنی‌عباس نمی‌توانست در مسند قضاوت ایفای نقش کند اما امام صادق (ع) آینده جامع اسلامی را می‌دیدند و بر همین اساس خود را موظف می‌دیدند که برای مردم قاضی یا حاکمی را تعیین کنند که در بزنگاه‌ها شیوه تشکیل حکومت اسلامی را نشان دهد. این نکته بسیار مهمی است که آن حضرت با انتخابگری خود شرایط قاضی و حاکم را به مردم معرفی می‌کردند تا مردم بدانند چه کسی می‌تواند به عنوان حاکم یا قاضی در جامعه ایفای نقش کند.

این استاد حوزه و دانشگاه درباره جایگاه علمی حضرت گفت: آوازه علم و دانش امام صادق (ع) در بین مردم چنان گسترده شده بود که از همه طوایف برای استفاده از علم ایشان به حضرت مراجعه می‌کردند حتی از رهبران سایر مذاهب اسلامی افرادی همچون ابوحنیفه، مالک ابن انس، احمد ابن حنبل شاگرد امام صادق بودند و ایشان را معتبرترین و موثق‌ترین انسان‌ها می‌خوانند. مالک ابن انس می‌گوید من در علم، عبادت و پارسایی بهتر از امام صادق (ع) را هرگز ندیدم و هرگز گوش من به کسی که با فضیلت‌تر از جعفر بن محمد باشد سخنی نشنیده است یا ابوحنیفه در یکی از سخنان خود می‌گوید که امام صادق آگاه‌ترین مردم نسبت به مسائل فقه، معضلات و مشکلات و علوم مختلف هر زمان است. سپس می‌گوید اگر دو سال شاگردی من در محضر امام صادق (ع) نبود هر آینه من هلاک شده بودم. آوازه علم امام صادق (ع) چنان وسیع و گسترده بود که دشمنان امام صادق او را وارث پیامبر می‌خواندند و مجبور می‌شدند در برابر مردم احترام ویژه‌ای به ایشان داشته باشند؛ لذا در میان شیعیان مذهب شیعه با فقه امام صادق شناخته می‌شود. ما را جعفری می‌گویند به این علت که عمده روایات فقهی که به دست ما رسیده است از وجود امام صادق (ع) بوده است؛ دلیل هم این بوده که در گذر حکومت از بنی امیه به بنی عباس و واسپاری آن فرصت بسیار ارزشمندی ایجاد شد که امام صادق با باز کردن درب منزل خود بیش از ۴ هزار شاگرد را در رشته‌های مختلف پرورش دادند و توانستند شاگردان مبرزی را در علوم مختلف تربیت کنند.

علم الهدی در زمینه صفات اخلاقی امام صادق (ع) عنوان کرد: در صفات اخلاقی سرآمد همه انسان‌های زمان خود و پس از آن بودند، علم، تقوا، اخلاص، دوراندیشی عقل، خدمت به مردم، ایثارگری، دراز کردن دست برای گرفتن دست‌های افتاده و رفع نیازهای مردم از ویژگی‌ها و خصایص اخلاقی آن حضرت بوده است و آن حضرت را نسبت به سایر افراد ممتاز می‌کرده است لذا کلاس درس امام صادق (ع) صرفاً کلاس درس نبوده است در کنار درس آموزش اخلاق و معرفت در سرلوحه سخنان و فرمایشات امام صادق (ع) وجود داشته است. امام صادق (ع) مناظرات بسیار زیادی را با رؤسای سایر مذاهب انجام دادند اما در کنار این مناظرات آموزگار اخلاق و ادب برای تمام حضار اعم از موافقان و مخالفان خود بودند. هر کس که امام صادق را می‌دید مجذوب اخلاق ایشان می‌شد. هر کس منطق ایشان را در فقه، اصول، رجال، کلام، تفسیر، پزشکی، شیمی، فیزیک وسلیر علوم مشاهده می‌کرد مجذوب ژرفای معلومات آن حضرت می‌شد؛ لذا حضرت شاگردانی را در همه علوم داشتند در کنار مباحثی که مطرح می‌شود که آن حضرت در فقه اصول طب نجوم زیست شناسی رجال کلام و سایر علوم شاگردان مبرزی را تربیت کردند.

وی افزود: زمان حیات امام صادق (ع) عصر ظهور فرقه و مذاهب الحادی بوده است، شبهات زیادی بر علیه اسلام و قرآن توسط فرقه‌ها و مذاهب الحادی تولید و در میان مردم رواج پیدا می‌کرد، امام صادق (ع) مبارزه با انحرافات و شبه افکنی‌ها را در سرلوحه کار فرهنگی خود قرار دادند، ملحدان و خدا گریزان در دوره امام صادق (ع) فعالیت وسیع و گسترده‌ای را داشتند نمونه آنها مثل ابن ابی العوجا، ابوشاکر دیصانی، ابن مقفع، ابن طالوت، افراد تأثیرگذاری در جامعه آن زمان بودند که امام صادق (ع) همچون سدی استوار مقابل شبهات این افراد ضدمذهب می‌ایستادند و اجازه نمی‌دادند افکار مسموم آنها در میان جامعه پخش شود؛ لذا در عصر امام صادق فرقه‌هایی مثل زیدیه و کیسانیه مجال بروز و ظهور پیدا کردند اما امام صادق (ع) با مناظراتی که با رؤسای زیدیه و کیسانیه کردند توانستند عده زیادی از آنها را به راه راست برگردانند. با غالیان و افرادی که اندیشه‌های غلو و افراطی داشتند حتی در میان افراطیان منتسب به مذهب شیعه؛ امام صادق (ع) با منطق و برهان با آنها مناظره و آنها را مجذوب منطق و استدلال‌های خود می‌کردند. در کنار اینگونه کارهای کلامی که آن حضرت انجام می‌دادند بخش عمده‌ای از فرصت‌های علمی امام صادق (ع) صرف حل مسائل فقهی می‌شد، همه فقهای چهارگانه مذاهب اسلامی شافعی‌ها، حنفی ها، مالکی‌ها، همه خود را مدیون امام صادق (ع) می‌دانستند. ابوحنیفه می‌گوید اگر جعفر بن محمد (ص) نبود مردم به مناسک حج آگاه نمی‌شدند، گویا چه او امام صادق (ع) را مجری و اجرا کننده احکام حج معرفی می‌کردند.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: امام صادق (ع) روش اجتهاد و شیوه استنباط در احکام دین را به یاران خود آموزش می‌دادند، یکی از شاگردان او به نام عبدالاعلی بن یزید کلبی به محضر امام صادق (ع) وارد شد و از ایشان درباره مسح بر محل زخم در وضو یا همان وضوی جبیره را سوال کرد امام صادق علیه السلام وضو گرفتن را به او آموزش دادند، درباره حج و مسائل متفاوتی که در ابواب مختلف قضا، جهاد، شهادت، تجارت، مسائل طهارت و نجاست همه در حقیقت بخشی از فعالیت‌های علمی و فقهی آن حضرت است که امروز امت اسلام از بیانات آن حضرت بهره‌برداری و استفاده می‌کنند. امام صادق (ع) در کنار فقه و اصول روش اجتهاد را به شاگردان خود آموزش دادند، به عنوان مثال در آموزش استصحاب روایاتی که به ما رسیده است عمده از امام صادق (ع) بوده است، در باب برائت مباحث بسیار عمیق و وسیعی داریم که امروز فقهای ما با استناد به فرمایشات امام صادق قواعد و اصول عملیه را برای استنباط احکام شرعی از آن استفاده می‌کنند، فرمایشات امام صادق (ع) در حقیقت یک پیام بسیار ارزشمندی را برای فقها و مجتهدان به ارمغان داشت که باب علم را برای امت اسلام باز می‌کرد لذا فقه شیعه و جعفری پویا است و باب علم را منسد نمی‌داند همانگونه که اهل سنت باب فقه و علم و مسائل مستحدثه را منسد می‌بینند و می‌گویند چون ما نمی‌توانیم استنباط کنیم پناه به قیاس و… می‌برند اما فرمایشات امام صادق (ع) در اصول به عنوان ابزار استنباط در اختیار فقهای ما قرار داده است باب علم را به روی انسان‌ها باز می‌کند و اجازه می‌دهد که یک فقیه استنباط کند و تنقیح مناط داشته باشد و در مسائل مستحدثه به عنوان حکم ظاهری فتوایی را به مکلفان ارائه نماید.

وی گفت: وقتی در فقه جعفری استنباط باب احکام را مفتوح دیدیم آن زمان هر فقیهی می‌تواند در ارتباط با مسائل مستحدثه نوآوری داشته و احکام جدیدی را پدید بیاورد وقتی باب استنباط مفتوح باشد محدودیتی برای استنباطات یک فقیه ایجاد نمی‌شود. به تعبیر دیگر هر فقیهی برای خود رسالتی می‌بیند که در حقیقت اگر در علم و دانش او ابهامی وجود داشته باشد آنها را برطرف کند، امام صادق (ع) حتی در زمان خود به شاگردان خود توصیه می‌کردند که وقتی دسترسی به امام معصوم ندارید خود احکام را استنباط کنید و بر مبنای نظر خود عمل و استنباط‌های خود را به دیگران هم منتقل کنید. ایشان به دیگران هم اجازه داده بودند که اگر آنها هم به امام معصوم دسترسی ندارند به فقیهانی که به این توانمندی استنباط رسیده بودند مراجعه کنند و از آنها فتوا بگیرند و عمل کنند و در یک مسیر بسته باقی نمانند. اجازه‌ای که امام صادق (ع) به فقهای زمان خود دادند در حقیقت فقه شیعه را از بن‌بست خارج کرد و فقه شیعه را در زمان و مکان شناور قرار داد، شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و گفت من داشتم می‌رفتم زمین می‌خوردم ناخن من از دست من جدا شد اکنون دست خود را بستم حالا می‌خواهم وضو بگیرم چگونه بگیرم امام صادق فرمودند حکم آن را از قرآن و استنباط استفاده کردند آنجا که قرآن می‌فرماید ما در دین برای شما هیچ حرج و بن‌بستی قرار ندادیم، بر همان دارویی که بر روی دست خود گذاشتید بر همان مسح کن و وضوی تو درست است. اینجا امام صادق یه قاعده اصلی فقهی را به این آقای سائل آموزش می‌دهند. حضرت با این قاعده راه استنباط احکام و روانسازی احکام را به این شاگرد خود آموزش می‌دهند. قاعده فقه شیعه در قرآن وجود دارد که پرکاربرد می‌شود و فقیه می‌تواند در همه جا از آن استفاده کند، لذا باب علم در فقه شیعه بسته نیست فقیه می‌تواند با استنباط و استفاده از آیات و روایات احکام مستثنا را به بهترین شکل استنباط کرده و فتوا بدهد.

کد خبر 6086168

دیگر خبرها

  • آیت‌الله رمضانی: اسلام گنج وجودی انسان را معرفی می‌کند / ویژگی‌های مسلمان واقعی براساس روایات اهل‌بیت(ع)
  • آشتی با مفهوم جدید هوش (فیلم)
  • مکتب امام صادق مکتب انسان ساز و مسئولیت پذیری است
  • نشست تخصصی «نگاهی به مفهوم امت در کلام و سیره امام صادق(ع)» برگزار می‌شود
  • امام صادق(ع) در مناظرات آموزگار اخلاق و ادب بودند
  • پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • (ویدئو) فراموش نکنیم که نمی‌توانیم هم اشغالگر باشیم و هم اخلاق مدار
  • دیدار رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با رهبر شیعیان مالی
  • علی ربیعی: حدود 5 میلیون نفر در دانشگاه‌ها در حال تحصیل هستند/ رابطه معناداری بین رشته‌های تحصیلی و فرصت‌های شغلی موجود وجود ندارد/ بخش اعظمی از جمعیت فعال تحصیل کرده، دچار نوعی فاصله بین وضع موجود و انتظار از زندگی شده‌اند
  • شوراها حلقه میانی بین حاکمیت و مردم هستند